ترس از مرگ
دنبال چه میگردی ...(اسرار نهان)
تقسیم احساس
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید:در اینجا میخواهم از همه چیز بنویسم از احساسهایم از درد هایم .از بی مهری دیگران .از تنها وجود محض (خدایم )بیشتر میخواهم از خدا حرف بزنم واو رابا اسم نه...بلکه با مصمایش توصیف کنم خیلی ها خدایشان ذهنیست وفقط کلمه خدا را میشناسند من میخواهم از حافظ از مولانا بنویسم آنها خدا را به درستی شناخته بودند

پيوندها
دانلود آهنگ آذری و ترکی
سیب سبز (بافتنی و کار دستی )
وبلاگ دختر نازم (الای)
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زندگی ما و آدرس elza.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 54
بازدید کل : 21218
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1



نويسندگان
عاطفه

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
سه شنبه 15 / 2 / 1392برچسب:, :: 12:4 :: نويسنده : عاطفه

کبیر بزرگ میگوید:که خداوند را جستجو نکرده .سرگردان وحیران این طرف وآن طرف نرفته.او در خانه اش مانده وبا این همه به او دست یافته است .نیازی نیست به جایی بروید.در حقیقت چیزی تحت عنوان راه...سفر زیارتی وزیارت وجود ندارد.تنها نفس شماست کهمانع راه است...هر چقدر از یک مکان مقدس به مکانی دیگر سفر کنید تا زمانی که نفس تان با شماست هیچ چیزی روی نخواهد داد مشکل در خودمان است....در نفس مان... امان از نفس بد....

داستانی واقعی از یک زائر:

روزی یک درویش هندی به نام "اکنات" عازم یک سفر زیارتی شد.برادرش به او گفت "تو خیلی خوشبختی که عازم سفر هستی.من نمیتوانم با تو هم سفر شوم.حالا که تو میروی و برادر من هستی.برای من کافیست ...لطفا این کدو را با خودت ببر و آن را در آبهای مقس تطهیر کن...کدو مقدس میشود ومن آن راخواهم خورد...

" اکنات" خندید.ولی کدو را باخود برد ودر تمام رودهای مقدس که خودش را شستشو کرد.کدو را هم غسل داد...وقتی از سفر برگشت کدو را به برادر خود داد.برادرش قطعه ای از کدو را برید ومزه کرد. مزه اش خیلی تلخ بود و" اکنات " گفت (کدویت چشم های مرا باز کرد.من به دانش واقعی رسیدم  دیگر به زیارت نخواهم رفت .من هزگز به زیارت نخواهم رفت چون تمام آن رودهای مقدس نتوانستند یک کدوی تلخ را شیرین کنند...)

پس من چرا باید در انها غسل کنم؟ اگر آن آبهای مقدس نتوانند تلخی یک کدو را بزدایند.چگونه ممکن است تلخی درون یک انسان با غسل کردن در آنها زدوده شود؟من از این پس در جستجوی خدا به اماکن نخواهم رفت...

 تا زمانی که نفس هست...تلخی درون هم هست..نفس سم است وهیچ کدویی تلخ نیست که شما؟؟؟!!!! وقتی چیز بی ارزشی مثل کدو نتواند در اماکن مقدس تغییر کند...مسلما" شما هم قادر به چنین کاری نیستید.

 

هر قدر هم به زیارت معابد ومکان های مقدس و زیارتگا ه ها بروید باز هم شما "تو " باقی میمانید همانی که بودید بر میگردید با غروری بیشتر از قبل و با خودنمایی بیشتر از قبل...حتی بدتر از قبل...چون تصور اینکه زائر شده اید.نفس تان را بیشتر وبزرگتر میکند....این عادت شماست که نفس را تغذیه وتقویت میکنیدحتی با مذهب هم همین کار را میکنید ای آدمیان باید از شما ترسید بخصوص از "من " شما همان نفس و شیطان و ابلیس درونتان پیر زنهای که به مکه میروند وبعد از برگشتن بیشتر از قبل همه را آزار میدهند وای بر شما که لب گورید وای بر شما !!!


نظرات شما عزیزان:

مامان یاسمن و محمد پارسا
ساعت14:41---15 ارديبهشت 1392
عزیزم مشگل حل شده سر فرصت با دقت میام و همش و می خونم البته الان هم خوندم اما دوست دارم دوباره با دقت بیشتری بخوانم و اونوقت نظرم و بگم وممنون از مطالب قشنگتون

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: